روانشناسی کودک
نگاهی نو به خوانشپریشها

کودکانی که در تشخیصِ صداها مشکل دارند به گروهِ بزرگتری از مردم تعلق دارند که «خوانشپریش» شناخته میشوند. اصطلاحِ خوانشپریش همانطور که بسیار مورد استفاده قرارگرفته، بیشازحد نیز ساده گرفته شده است. و بهاشتباه بهآدمهایی اطلاق میشود که صرفاً حروف یا اعدادِ مجاور را پَسوپیش میکنند. از نظر بالینی، خوانشپریشی شامل طیف بسیار وسیعتری از اختلالهای زبانی است. مشاهده شده که برخی از خوانشپریشها در پردازش صداها مشکل دارند، برخی دیگر در پردازش واژهای دیداری و دیگران در استخراج معنا از واژههای مکتوب. آن دسته از افرادی که در مسیرِ صدا دارای نقص هستند باز هم میتوانند کل واژه را تشخیص دهند، اما نمیتوانند واژهای ناآشنا و یا شِبهواژهها را رمزگشایی کنند یا بر زبان بیاورند. تحقیقات نشان داده که خوانشپریشها فاقد گروهی از هستهها در تالاموس هستند که به ادراک صداوتصویر مربوط میشوند. در حال حاضر اکثر پژوهشگران معتقدند که گرایش برای رشددادن بهاین گونه ناهنجاریها بهصورت ژنتیک منتقل میشود. متخصصین علوم اعصاب عقیده دارند که ساختاری که غلط سیمکشی شده، مشکلاتی در پردازش ورودی مربوط به اشیاء سریعی که چشم میبینند و تغییرات سریع صدا که گوش میشوند، بههمراه میآورد. پژوهشی در ایتالیا نشان داد که پسرهای دهسالهای که مشکلات خواندن دارند در آزمون پردازشهای سریع دیداری کندتر از همسالانی هستند که مشکل خواندن ندارند. این پژوهش نتیجه گرفت که این پسرها احتمالاً مشکل عمومی در همه نوع پردازش سریع دارند. در نتیجه، امکان دارد که این وضعیت بر هماهنگیِ دستوچشم و دستوگوش نیز تأثیر بگذارد.
بسیاری از نواقص زبانی ممکن است از مشکلات اوایل کودکی در شنیدن تغییرات سریع در واجها ناشی شده باشد؛ کودکان عادی میتوانند سریعترین ترکیبات صداهای حروف مجاور، مثل «پ» و «آ» در «پا» را که فقط دههزارم ثانیه فاصله دارند، تشخیص دهند، اما خوانشپریشهایی که مشکلات پردازش شنوایی دارند در این امر درماندهاند. این امر بهمشکلات خواندن منجر میشود چون نوشتار آوایی مثل مورد انگلیسی(بر خلاف نوشتار تصویری در زبانی مثل کانجی) از طریق انطباق صداها با حروف فراگرفته میشود. در مورد این کودکان پردازش سطح بالای خواندن ظاهراً دستنخورده باقی میماند، اما بهآهستگی فراگرفته میشود چون برای کودک سخت است واژهای جدید را بر زبان بیاورد، همچنین وقتی تلاش میکند هم بنویسد و هم واژهها را هجی کند، پژوهشها نشان دادهاند که بخشی از علت ممکن است نقص نسبی سلولهای بینایی «ماگنوسلولار» در جسم خمیده باشد، ماگنوسلولار ایستگاهی بین راه در تالاموس که اطلاعات در مسیرش بهقشر مغز از آنجا میگذرد..
خوانشپریشی در میان پسرها بیش از دخترها متداول است، که شاید بهاین دلیل باشد که جسم پنبهای کاراترِ دخترها، خوانشپریشی را آسانتر جبران میکند که در نتیجه اختلال آنها اغلب تشخیص داده نمیشود. مسئول دانستن سلولهای ماگنوسلولار در مشکلات پردازش سریع در شنوایی یا بینایی بهانواع حدسوگمانها درباره مزیت تکاملی انسان منجر میشود. سلولهای دیگری در جسم خمیده، یعنی سلولهای «پارووسلولار»، پردازندههای کندی هستند، و پس از سلولهای ماگنوسلولار پردازش سریع در مغز تکامل یافتند، سلولهایی که نوع اصلی در پستانداران اولیه هستند و در تشخیص حرکات سریع خوب عمل میکنند و در نتیجه برای بقا ضروری هستند.
سلولهای پارووسلولار، در تشخیص ظرایف لحن، بافت، شکل، و رنگ به ما کمک میکنند. اینها مشخصههای اصلیای هستند که هنرمندان، موسیقیدانها و معمارها در درک و استفادهشان بهتر از سایرین هستند و همچنین پژوهشها نشان میدهد که در میان این گروه خوانشپریشی از بقیه بیشتر است.
برگرفته از کتاب راهنمای کاربرانِ مغز، نویسنده: جان جِی. ریتی